۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

آقای خامنه ای بترس از زن ایرانی

توی این نا آرامیهای اخیر ایران یک چیزی که برای من خیلی جذاب و جالب بود حضور زنها وسط میدان بود.

زنهای ایرانی مثل بقیه زنهای مسلمان نیستند که حیوانات خانگی مردهای مسلمون باشند و تو سری خور و مفلوک باشند، آخر سر همین دخترها و زنها عمامه ات رو میکنند توی یک جاییت آقای خامنه ای و حقشون رو ازت میگیرند. شما نتونستید زنهای ایرانی رو بکنید فاطمه زهرا که بام تا شام توی خونه باشه و چپ و راست بزاد و فقط راجع به غذا و کون بچه شستن بتونه صحبت بکنه، زنهای ایرانی قوی، شجاع و از آن مهمتر آزاده هستند!

من آخرین بار که توی ایران بودم دو سه بار شدیداً تحت تاثیر زنها قرار گرفتم، یکبار دستم شکسته بود رفتم رادیولوژی عکس بگیرم، یک خانومی بود که خیلی ظاهر ساده ای داشت و یک تار موش هم حتی بیرون نبود، من توی دلم گفتم وای این از اون زنهای حزب اللهی نفهم هست، فقط چرا اومده این کار رو میکنه که صبح تا شب دست بماله به دست و پای نامحرم؟

بعد این دست ما رو گرفت که عکس بگیره انگار نه انگار که دست شکسته برق از ماتحت ما پرید! با خنده گفتم خانوم این دست شکسته ها! یکم مهربون تر لطیف تر با آرامش! نیشش باز شد شروع کرد لاس زدن با اینجانب، میگفت چی میگید پس ما مردیم مردیم مرغ یک پا داره، اینجانب هم گفتم نخیر مرغ دوتا پا داره! خلاصه نمیدونم راجع به چی دیگه صحبت کردیم حرفها اصلاً سیاسی نبود آخرش که داشت میرفت گفت تا این آخوندها سر کارند از شادی خبری نیست!

اینجانب یک شاخ در آوردم، و با خود گفتم نه بابا این تیپ زنها هم کارشون درسته!

یکبار هم توی تاکسی بودم، کرایه مثلاً میشد 200 تومن من یک اسکناس 500 تومنی داشتم یارو پول نداشت بقیه ما رو بده، گفتم من 150 تومن اسکناس دارم میخوای اون رو بهت بدم؟ گفت آره بده، بقیه اش رو بنداز صدقات!

150 تومن رو بهش دادم گفتم، نمیندازم صدقات، میبرند میدن به این فلسطینی ملسطینی های بی پدر مادر تروریست (من اونروز نمیدونم از چی عصبانی بودم)، یه خانم چادری جلو نشسته بود برگشت نگاه کرد گفت آفرین به شما! آفرین به شما! خیلی حال کرده بود!
اینه که حتی زنهای محجبه هم خیلی هاشون بخاطر طبقه اجتماعی که توش زندگی میکنند و سنتهای خانوادگی و ترس از جنده خطاب شدن و این جور چیزها خودشون رو میکنن لای گونی، بقیه زنهای ایران که هیچی، با کفش های پاشنه بلند و پوتین های چرمی میکوبند توی بیضه ات آقای خامنه ای.

حتی مادر خود من که زیاد توی باغ سیاست هم نیست هر وقت زنگ میزنم بهش کلی الان وارد سیاست شده و از دستت به شدت شاکی هست، فکر کنم اگر میتونست شخصاً رنده ات میکرد.

هر ویدیویی که از تظاهرات نگاه میکنی تعداد زنها اگر برابر با مردها نباشه بیشتره، حتی وسط بزن بزنها و بکش بکش ها صدای جیغ و داد و شعار زنها میاد، هر کسی که کتک میخوره 200 تا زن دور و برش براش دلسوزی میکنند و به سربازای خامنه ای فحش میدهند. توی خارج از کشور هم من میبینم که زنها خیلی رادیکال تر و شدید تر با جمهوری اسلامی در می افتند.

اینه که با دم شیر بازی کردی آقای خامنه ای و دار و دسته کوتوله ات!، با بد جماعتی اصطلاحاً Fuck کردی! حتی خارجی ها هم اینرو خوب میدونن، مایکل لدین توی یکی از جلسات میگفت هر دختر زیبای ایرانی یک مانع بزرگ برای این حکومت هست، دختر زیبای ایرانی هم که کم نداریم چپ و راست توی این مملکت دختر زیبا هست! یکبار هم خود این یابو، خامنه ای توی سخنانش میگفت آمریکایی ها میگویند هیچ ارتشی نمیتواند با جمهوری اسلامی مقابله کند، ولی دامنهای کوتاه میتوانند! بدبختی بزرگت همینه آقای خامنه ای، آمریکایی های عزیز ممکنه این حرف رو زده یا نزده باشند ولی توی چلغوز و دار و دسته ات دشمنی بزرگتر از پدیده ای به نام زن ایرانی ندارید.

آقای خامنه ای، واقعاً از دیدن دخترها و زنهایی که جلوی سربازهای چاق و بیریخت و پشمالو و کثیف و ابلهت می ایستند و قامتشان چندین ده برابر آنها هست لذت میبرم، به امید مرگت و خاک همراه با فاضلاب بر سر و عمامه ات.

من به ایرانی بودن خودم مفتخرم بخاطر وجود زنان ایرانی.

 
با سپاس از وبلاگ رسمی آرش بی خدا

هیچ نظری موجود نیست: