همجنسگرایی در ایران و جهان و پیرامون آن :
تاریخچه همجنسگرایی :
تاریخچه ی همجنسگرایی در انسان ها عمری به درازای تاریخ بشر دارد و باز میگردد به مراحل تکامل و دوران انسانهای اولیه که از لحاظ فیزیکی و شکل ظاهری با انسانهای امروزی نیز متفاوت بوده اند .
مهد همجنسگرایی در جهان :
میتوان گفت مهد همجنسگرایی در جهان کشور دانمارک است چرا که پس از سالها مبارزه همجنسگرایان علیه دیکتاتوری در جهان، اولین مجله درباره همجنسگرایی در دانمارک به چاپ رسید، اولین گروه متشکل همجنسگرایان در جهان در کشور دانمارک شکل گرفت و قانون ثبت ازدواج همجنسگرایان برای اولین بار در دانمارک تصویب گردید.
روانشناسی همجنسگرایان :
روانشناس آلمانیMaria Benkert در اواخر قرن 19 برای اولین بار تمایل جنسی مردان به هم جنسانشان را مطرح کرده است. در این نوشتار و سایر مدارک موجود در یونان باستان و امپراطوری رُم گرایش جنسی به هم جنسان وجود داشته و در برخی موارد حتی مورد قبول بوده است. دیوژن درباره ژنرال و سیاستمدار آتنی قرن پنجم قبل از میلاد میگوید: Alcibiades بقدری زیبا بود که در نوجوانی مردها را از زنانشان می ربود و در بزرگسالی زنان را از مردانشان.
در ابتدای قرن بیستم، مباحثی نظری پیرامون تحلیل روانی درگرفت که ادعا میکرد در همهٔ افراد طی نمو روانی، دوجنس گرایی به وجود میآید. مطالعات عددی آلفرد کنزی در سال ۱۹۴۰ و همچنین دکتر فریتز کلین در سال ۱۹۸۰ تأیید کنندهٔ این نظریات بودند.
مطالعات تازه که با چاپ کتابهای آلفرد کنزی با نامهای «رفتارهای جنسی انسان مذکر»و «رفتارهای جنسی انسان مؤنث» به نتایج مهمی منتهی شد، بیانگر این بود که اکثر مردم در مقاطعی دارای تجربیات و یا عواطف همجنس گرایانه بودهاند. پژوهشهای علمی معاصر ادعا میکنند که اکثریت جامعه انسانی تمایلات دوجنس گرایانه دارند. گرایش جنسی برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور میکنند یک متغیر گسسته نیست که به ۲ گروه «دگرجنس گرا»و «همجنس گرا» تفکیک شود، بلکه متغیری پیوستهاست که خصوصیات مابین این گروهها را نیز داراست. گزارشات «کنزی» نشان میدهند که حدود ۴ درصد از بالغین امریکایی برای تمام عمر منحصراً همجنس گرا هستند و حدود ۱۰ درصد نیز در مقاطعی از زندگی رفتارهای همجنس گرایانه بروز دادهاند. با این حال درصد افرادی که به طور برابر با هر دو جنس رابطه دارند کمتر از میزان مورد انتظار است. این میتواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور میکند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی را از قبیل «همجنس گرا» یا «دگرجنس گرا» بپذیرند.
کنزی، به همراه فعالان گروههای LGBTبر جنبههای تاریخی و سیالیت گرایشهای جنسی تأکید میکرد. مطالعات کنزی همچنین نشان داد که گرایش جنسی در دوران حیات فرد در جهات مختلف رشد میکند و ندرتاً (و نه لزوماً) امکانات جذب شدن به جنسیت متفاوتی را فراهم میکند. بسیار نادر است که شخصی گرایشات جنسی خود را تغییر دهد و همچنین بعید است که این اتفاق نادر در صورت رخ دادن «داوطلبانه» باشد. اما گاهی تمایلات جنسی گسترش مییابند و یا دستخوش تغییر شده و جوهرهٔ متفاوتی پیدا میکنند. نظریه فراهنجار ایدههای «ساختار اجتماعی» را مرتبط با قضیه میداند و معتقد است باید به تمایلات جنسی تنها در چهارچوب تاریخی آن نگریست. در این نگاه، گرایش جنسی محصول تأثیرات جامعهاست و یک ویژگی تحت کنترل انسان و ارادهٔ او محسوب نمیشود. بیشتر روانشناسان با نتایج کلی آزمایشات کنزی موافقند و به رشتهٔ پیوستهٔ تمایلات جنسی عقیده دارند، که در آن افراد کاملاً همجنس گرا و کاملاً دگرجنس گرا در دو انتهای بردار و اقلیت قرار دارند و اکثریت را دوجنس گرایان تشکیل میدهند. بعلاوه تقریباً همهٔ روانشناسان هم عقیدهاند که گرایش جنسی در سنین پایین شکل میگیرد و به طور ارادی قابل تغییر نیست.
البته بعضی دیگر از تحقیقات اسلوب کاری کنزی را زیر سؤال میبرند و نتایج این آزمایش را در برآورد تعداد همجنس گرایان و دگرجنس گرایان اغراق آمیز میدانند. آنها دلیل خود را انتخاب افراد نامناسب برای تحقیق (که شامل همجنس گریان و زندانیهایی که بعضاً متهم به تجاوزهای جنسی بودهاند میشود) بیان میکنند. به هر حال نظریات کنزی در رابطه با «رشته پیوستهٔ تمایلات جنسی» هنوز مورد قبول است و با یافتههای تحقیقات زیست شناسی انجام شده بر تفاوتهای ساختاری مغز افراد و حیوانات دارای گرایشات جنسی مختلف سازگاری دارد.
همجنسگرایی در حیوانات و رد برخی ادعا ها در این باره :
برای نشان دادن تناقض کسانی که به ظاهر با استناد به طبیعت به رد همجنسگرایی می پردازند، لازم می آید.در طبیعت و در بین حیوانات و جانوران چیزی به اسم ناموس و یا حس شرم وجود ندارد و بسیاری از انواع جانوران هستند که با خواهر، برادر و فرزندان خود علنآ و در پیش چشمان دیگران به انجام عمل سکس مبادرت می ورزند. در حالی که اگر فردی انسانی چنین کاری انجام دهد اخلاق اجتماعی و قانون عمل او را ” حیوانی” تفسیر کرده و محکوم می کنند. بعبارت دیگر اعتقاد بر این است که رفتار و منش و روابط جنسی و اشکال سکس انسانها نباید مثل حیوانات باشد. حال اگر کسی ادعا کند که چون رفتار حیوانات غریزی است و بر اساس رفتار طبیعی با هم معاشرت یا سکس دارند و بر همین اساس محدودیت های اخلاقی در عرصه سکس در اجتماع انسانها غیر طبیعی است، گوش شنوایی برای منطق خود نخواهد یافت هر چند استدلالش قوی باشد. اما مخالفان اقلیتهای جنسی وقتی به موضوع همجنسگرایی می رسند اختلاف انسان و حیوان را بکلی فراموش کرده و “طبیعت گرا” می شوند و استدلال می کنند که چون این پدیده در حیوانات وجود ندارد؟؟؟!! پس نتیجتآ همجنسگرایی صرفآ یک پدیده در بین انسانهای ” منحرف از قاموس طبیعت” و در نتیجه غیر طبیعی است.!!این دوگانگی استناد به حیوانات و طبیعت یعنی گاهی اشتیاق به مقایسه انسان و حیوانات و گاهی دوری گزینی از رفتار حیوانی را مخالفان همجنسگرایی چگونه توضیح می دهند؟؟یک ساده نگر ممکن است به داشتن عقل و مغز و قدرت تفکر انسان اشاره کند ولی این جواب قانع کننده نیست. مثلآ چرا بعضی از ادیان و فرهنگ ها صرفآ حق چند همسری به مردان را می دهند ولی به زنان نمی دهند؟ در حالی که بعضی از حیوانات که به جفت گیری با تعداد زیادی می پردازند، اصلآ جفت ثابت ندارند و نوع ماده آن حیوان هم از همان حق برخوردار است. مثال دیگر اینکه طبیعت ( یا خداوند) قدرت جنسی حیوانات را فصلی تعیین کرده طوری که در فصل و ماههای خاصی از سال تحریک جنسی می شوند در حالی که در انسان از سن بلوغ تا آخر عمر ادامه دارد و حتی زنی که آبستن هم هست باز شهوت و نیروی جنسی او بیدار می ماند و قادر به انجام عمل سکس است. اینجاست که می بینیم توسل به بهانه غیر طبیعی بودن همجنسگرایی تا چه اندازه بی رنگ است. اما خیال ” طبیعت گرایان” راحت باشد؛ همجنسگرایی در بین حیوانات هم دیده می شود.
همجنسگرایی و مذهب :
تمام مذاهب سامی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) با همجنس گرایی به طور علنی مخالفند اما برخی مسیحیان در این زمینه نظرات ضد و نقیضی دارند چنان که برخی کلیساها عقد آنان را میبندد و برخی آنان را مطرود میدانند و حتی تعدادی از کشیشان کلیساها خود همجنسگرا هستند البته در همه مذاهب اسلامی هم این قانون جاری نیست و به عنوان مثال درمیان پیروان مالکی که یکی از چهار مذهب مهم اهل تسنن است، داشتن رابطه بین دو مرد چنانچه یکی از آنان مردی آزاد ودیگری غلامش باشد، اشکال شرعی ندارد.
قوانین کشور ها و حقوق همجنسگراها :
اکثر کشورهای اروپا در عین به رسمیت شناختن همجنس گرایی قوانین خاصی نیز برای آنها تدوین کرده و یا در حال انجام آن هستند. برای مثال قانون ازدواج همجنسگرایان در بلژیک در سال ۲۰۰۳ تصویب شد.
در اکثر ایالتهای آمریکا همجنس گرایان دارای مشروعیت بوده حتی دارای قوانین ازدواج هستند. رئیس جمهور قبلی آمریکا، جرج دبلیو بوش، تلاشهایی برای محدود کردن ازدواج همجنسگرایان به عمل آورد که مورد انتقاد قرار گرفت.
و در اکثر کشورهای خاور میانه و آفریقایی به دلیل قوانین اسلامی با همجنسگرایان برخورد میشود.
همجنسگرایی و حقوق بشر :
تلاش های تمامی سازمانهای همجسنگرایان در سراسر جهان بر این است که ماده ها و بند هایی را در قوانین حقوق بشر به نفع همجنسگرایی بگنجانند.
در باره ی بیماری هموفوبیا ی اجتماعی :
فهرست مطالب:
--مقدمه
--عمق و ریشه هموفوبیا را بشناسیم
--هموفوبیا را توجیه نکنیم
--چه راهکاری را باید در پیش گرفت
هموفوبیا
Homophobia
تشخیص بیماری و راه علاج
هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.
اشاره: 17 ماه مه میلادی ( 27 اردیبهشت) روز جهانی مقابله با هموفوبیا است. ایده برگزاری چنین روزی در سال گذشته شکل گرفت و پارسال در چنین روزی در بسیاری از کشورهای جهان ، مناسبت ها، اعتراضات و مراسمی برگزار شدند. چنین به نظر می آید که امسال روز جهانی مقابله با هموفوبیا بشکل گسترده تری برگزار شود. بهمین مناسبت ویژه نامه این شماره ماها را به همین موضوع اختصاص داده ایم و امیدواریم که خوانندگان به هر شکلی که امکانش را دارند در آشنایی جامعه و محیط اطراف خود با هموفوبیا بکوشند و در زدودن این عارضه کمک کنند.
مقدمه:
هموفوبیا از دو کلمه " هموسکشوال" و " فوبیا" گرفته شده است.
Homo
به همجنسگرایان و همجنسگرایی اشاره دارد.
و
Phobia
بمعنی ترس و واهمه، که به وضعیت روانی فرد اشاره دارد
پس هموفوبیا بمعنی ترس از همجنسگرایی و همجنسگرایان. و همچنین ترس از همجنسگرا شدن. اما مفهوم آن بیشتر از اینها است.
اصطلاح هموفوبیا بمعنی خشم و نفرت نسبت به همجنسگرایان، گریز از همجنسگرایی و بی ارزش و بی اعتبار دانستن گرایش جنسی به همجنس، ترس از همجنسگرایان، پیش داوری و تعصب نسبت به انسانهایی که همجنسگرا هستند، بی میلی برای بدست آوردن شناخت درست و علمی در باره پدیده همجنسگرایی و پافشاری بر تعصبات و پیشداوری به ارث رسیده در باره همجنسگرایی است.
هموفوبیا وضعیتی است که در اکثر اجتماعات بشری ریشه ای عمیق دارد و بر انسانهایی که در چارچوب هنجارهای فرهنگی حاکم نمی گنجند، ستم زیادی وارد می کند.
در اصل هموفوبیا مشکل خود همجنسگرایان نیست بلکه یک عارضه روانی است که در بین غیر همجنسگرایان دیده می شود و در جوامعی همچون کشور خود ما بدلیل ممنوعیت همجنسگرایی و عدم اطلاع رسانی در باره آن، عارضه هموفوبیا دامنگیر خود همجنسگرایان هم می شود.اما نتائج حاصله از آن بطور مستقیم زیانهای زیادی را بر همجنسگرایان وارد می کند، از غیر قانونی اعلام کردن آنها تا سرکوب فرهنگی ،خانوادگی و اجتماعی. تا ترسی که از این ناحیه در روان جمعی جامعه ایجاد می شود و حتی خود همجنسگرایان را به نفی و انکار گرایش جنسی خود وا می دارد.
هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.
برای اینکار مهمترین مسئله
شناخت هموفوبیا است.
هموفوبیا در اصل ترس درونی فرد از نزدیک شدن به جنسیت خود می باشد بدون توجه به اینکه چنین فردی حامل کدام گرایش جنسی است. این هسته اصلی پرورش فرهنگی در جامعه است.
ترس و گریز از همجنسگرایان، ترس از همجنسگرایی، ترس از اینکه مبادا کسی فکر کند من نوعی همجنسگرا هستم، ترس از برقراری رابطه عاطفی با همجنس. همه اینها اشکال مختلف هموفوبیا هستند.
هموفوبیا به افکار، رفتار و برخوردهای ویرانگر می انجامد.
افرادی که خود را دگرجنسگرا می دانند، با تعصب و بر اساس قضاوتهای از پیش تعیین شده با همجنسگزایان برخوردمی کنند و حتی به خود اجازه می دهند که آنها را تحقیر کنند، کتک بزنند، مورد آزار و اذیت و حتی مورد سوء استفاده قرار دهند. یک پسر جوان ممکن است به خود حق دهد که همکلاسی و یا برادر و یا پسر محله که رفتار " مردانه" ندارد را بی خود و بی جهت زیر مشت و لگد بگیرد یا او را تحقیر کند یا سرکوفت بزند. این بروز همان چیزی است که آن را سکسیسم می نامند. یعنی چون یک نفر در چارچوب تعریف جامعه از رفتار مردانه و زنانه و شکل " ایده آل" مورد نظر فرهنگ اجتماعی نمی گنجد، پس سزاوار تحمل سختی و تحقیر و توهین و بی ارزشی است. این برخورد علاوه بر سکسیسم، نوعی نژاد پرستی هم هست.
هموفوبیا به ترس افراد از بیرون گذاشتن پای خود از چارچوب نرمهای موجود اجتماعی در مورد نقش جنسی و رفتار جنسی منجر می شود. تا جایی که حتی اگر کسی همجنسگرایی را هم قبول کرده باشد باز از اینکه یکی از افراد خانواده خود همجنسگرا باشد، ناراحت می شود و در بهترین حالت طرف را به پنهان کردن گرایش خود تشویق می کند. یا اگر در جمعی باشد که بر علیه همجنسگرایان صحبت می شود از اظهار نظر و اعلام مواضع خود طفره می رود مبادا که دیگران فکر کنند خود او همجنسگرا است و رفتار دیگری با او در پیش بگیرند.
بسیاری از دگرجنسگرایان تمایلی به دفاع از حقوق انسانی افراد همجنسگرا ندارند.حتی اگر همجنسگرایی را قبول داشته باشند، این هم نوعی از هموفوبیا است. همین بی میلی حتی وقتی صحبت از حقوق برابر زنان هم می شود، باز هم در میان بعضی از مردان دیده می شود
همجنسگرایان و دیگر افراد اقلیتهای جنسی در پروسه رشد و تربیت خود در خانواده و جامعه، ترس اجتماعی از همجنسگرایی و مختصات آن ( هموفوبیا) را درونی می کنند. این باعث می شود که عارضه روانی هموفوبیا در ذهن و روان خود آنها ریشه عمیقی زده، آنها را در امر پذیرش گرایش جنسی خود و کنار آمدن با آن دچار مشکل می کند.
هموفوبیا فرهنگی یک دست، خالص و تمام عیار دگرجنسگرایانه را تبلیغ، معرفی و جا می اندازد و سیستمی با اعتبار خود تعریف کرده بر اساس تبعیض، پیشدواوری و نابرابری بنا می نهد که اساس آن را مزیت بخشی به انسانهایی که تنها در چارچوب باورهای فرهنگی حاکم می گنجد، ترسیم می کند، لذا پیشداوری و تبعیض و سرکوب و نادیده گرفتن حق دیگران امری عادی و طبیعی قلمداد می شود.
هوفوبیا مسئله همجنسگرایان نیست اما دود آن بیشتر از همه به چشم آنها می رود
تعریف و تبیین همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی بعنوان مشکل اصلی راه علاج هموفوبیا نیست چرا که اینکار نوعی فرافکنی است و مشکل را در جایی بغیر از محل اصلی آن جستجو می کند.
هموفوبیا در واقع عارضه ناپسندی است که در روابط انسانها بروز می کند و دگرجنسگرایان را به موضع گیری منفی نسبت به همنوعان خود وامی دارد . از آنجا که هوموفوبیا تعصبات ذهنی افراد نسبت به همجنسگرایی و همجنسگرایان است، بهترین راه حل این مشکل و عارضه روانی همانا درمان آن در ذهنیت افراد است.
مهمترین کارکرد سرکوب و نفی همجنسگرایان همانا باور عمومی در باره نقش جنسی انسانها است که در هموفوبیا تجلی می یابد
یادمان باشد که ریشه و علت هر سرکوب و تبیعیضی آن نیست که در انظار عموم گفته می شود و دلایلی بی پایه برایش عنوان می کنند. جامعه و ساختارهای اجتماعی موجود انسانها را در چارچوب تعاریفی خشک و محدود نگه می دارد و " زن بودن" یا " مرد" بودن" را تنها در همان چارچوب محدود می خواهد. علاج هموفوبیا راه را برای ارائه تعاریف تازه تر و گسترده تری از زن، مرد و کلآ انسان می بندد و نقش باز دارنده دارد.
عمق و ریشه هموفوبیا را بشناسیم:
هموفوبیا از طریق ایجاد ترس آموزش داده می شود
هموفوبیا تنها اطلاع و آموزش دهی غلط فرهنگی ما در باره نقش های جنسی و گرایش جنسی نمی باشد؛ بلکه مهمتر از آن ترس و وحشتی است که که بر هر فردی که چارچوب نرم های فعلی را کنار می زند و از خط قرمز آن عبور می کند، تحمیل می شود، هم از طریق انواع فشارها و هم از طریق اثرات سوء و نتائج و ضررهایی که متوجه فرد میشود از جمله خشونت، تحقیر، ایزوله کردن، متهم کردن به غرب زدگی، اشاعه فرهنگ بیگانگان و... پس نرم ها و چارچوبهایی هستند که مقابله با هموفوبیا را بسیار مشکل می کنند تا ادامه آن را تضمین کنند. شناخت این نرم ها و ارزش های حافظ هموفوبیا در مقابله با آن بسیار مهم است.
این گونه برخوردها از جانب هر کسی ممکن است اعمال شود، از جانب خانواده، دوستان، همکاران، همکلاسیان، شخصیتهای معروف و...
غلبه بر ترس تنها راه مقابله با هموفقوبیا است
خلاص شدن از دست ترس و وحشت تنها از راه رورد رو شدن با ترس و وسایل و راههایی که ترس بر فرد غلبه کرده، امکان پذیر است.
غلبه بر ترس آسان نیست اما غیر ممکن هم نمی باشد. به این دلیل آسان نیست که با عواطف و احساست فرد تا حدودی عجین شده اند. بخصوص که در جامعه اهرم هایی هستند که انسانها را از رودر رو شدن با ترس خود بر حذر می دارند. تا مبادا ترس شکنی عادت شود و آنوقت چارچوبها و هنجارهای موجود فرو بریزند.
از لحظه تولد کودک، پدر، مادر و اطرافیان همه در مورد مرد، زن و مختصات و تعاریف ذهنی و فرهنگی خود در باره زن مرد و توقعاتی که از آنها دارند را با هزار زبان و فرم مختلف به کودک گوشزد می کنند و حتی جلو همسایه و بستگان آنها را دوباره به کودک بازگو می کنند،اسباب بازی که برای هر کدام می خرند، آرزوهای خود برای آینده او که مرتب گوشزد می کنند و.... همه در جا انداختن نقش ها و هنجارهای موجود در ذهن کودک تاثیر دارند و در آینده کار خلاص شدن از آنها،که در عمق ضمیر او جای گرفته اند، را با مشکل مواجه می سازد.
هموفوبیا توسط ساختار ها و مؤسسه های مختلف تبلیغ می شود
با نگاهی جدی و عمقی به ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیطی، مذهبی و آموزشی موجود میتوان متوجه شد که چگونه همه اینها هموفوبیا را تبلیغ و ترویج می کنند و با هزاران قانون و نرم نوشته و نانوشته، گذر از هموفوبیا را ناممکن کرده اند.
هموفوبیا اهرم و مکانیسم حفظ وضع فرهنگی موجود است و از اصلاح فرهنگی ممناعت می کند
حضور قوی هموفوبیا در جامعه و فرهنگ مردم، باعث می شود که انسانها به این فکر نکنند که واقعآ کی هستند و چه می خواهند، تعاریف موجود را مورد سئوال قرار ندهند. ادامه حضور در چارچوب هموفوبیا باعث می شود که افراد:
در کنار انسانهای دیگر که آنها هم هموفوبیا زده هستند، باقی بمانند.
خود را از فشار، ایزوله شدن، خشونت، تهدید و رد شدن توسط دیگران در امان نگه دارند و هزینه ای هم نمی پردازند.
آنها را از مقابله با هموفوبیای درون خود معاف می کند و در نتیجه از رودر رو شدن با خویشتن خویش و احساس و نیاز دورن خود، باز می مانند.
باعث می شود که راحتر فرافکنی کنند؛ یعنی مشکل ترس عمیق درونی خود را به همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی نسبت می دهند و آنها را مسئول ناهنجاریهای موجود معرفی می کنند.
ما هموفوبیا و تعاریف آن از نقش های جنسی را درونی می کنیم
بدون نقش های جنسی و استناد به تعاریف موجود آنها، انسانها شاید نتوانند خود و نقش جنسی خود را تعریف کنند. افراد قرنها است که با این تعاریف عادت و زندگی کرده اند. دست کشیدن از عادت نوعی ناامنی و ترس ایجاد می کند. پس کنار زدن هموفوبیا و تعاریف موجود از زن و مرد و نقش های مرسومی که از نظر فرهنگی و اجتماعی به هر کدام داده شده، باعث می شود که بسیاری از مردم در تعریف خود دچار سردرگمی شوند و نتوانند بگویند که کی هستند و چه می خواهند.
باید فرد و انسان را دوباره تعریف کرد و این کار آسانی نیست. اما اگر هموفوبیا آموزش داده شده است پس تعریف جدید از انسان هم میتواند آموزش داده شود.، اما چگونه:
هموفوبیا را توجیه نکنیم
عده ای بهانه تراشی می کنند که همیشه وضع چنین بوده یا بهانه می آورند که فرهنگ، جامعه و دین ما همجنسگرایی را نمی پذیرند. اولآهموفوبیا در همه تاریخ انسان وجود نداشته است و مهمتر از آن اینکه جامعه، دین و فرهنگ ما تافته جدا فافته ای از جوامع و فرهنگ های دیگر نیست. همین مشکلاتی که امروز همجنسگرایان کشور با آن دست بگریبان هستند، در جوامع دیگر هم وجود داشته است. اگر اینگونه بهانه توجیهی برای بی عملی خودمان باشد، بهتر است با خود صادق باشیم و با خواندن آیه های یآس دیگران را دلسرد نکنیم. اگر با تجارب جوامع دیگر آشنا نیستیم، در شماره های مختلف ماها میتوان به اندازه کافی اطلاعاتی در اینباره پیدا کرد که چگونه همجنسگرایان جوامع دیگر توانستند با تلاش و پشتکار و مبارزه سرنوشت خود را بدست گیرند.
فرهنگ و قضاوتهای هیچ جامعه ای از جمله جامعه خود ما ثابت نبوده و نیست. تغییر شرایط امکان دارد و بدون شک رخ خواهد داد اما سرعت تحولات بستگی به این دارد که چه تعداد از افراد از حاشیه نشینی و گوشه گیری بدر آیند و نیرو و امکانات خود در جهت تغییر شرایط بکار گیرند.
هیچ مذهبی ، در هیچ زمانی (از جمله اسلام )، هیچوقت قرائتی یکدست از احکام و اصول خود ارائه نداده است. امروز هم می بینیم که قرائت آقای مصباح یزدی با قرائت احمد قابل از قوانین و دستورات اسلام زمین تا آسمان فاصله دارد.
روانشناسان ، روانکاوان و پزشکان ما باید به مسئولیت خود عمل کنند
هر چند که تعداد زیادی از روشنفکران و افراد تحصیل کرده در کشور از زاویه گناه و آخرت با موضوع همجنسگرایی برخورد نمی کنند اما درصد بالایی از این افراد کماکان معتقدند که همجنسگرایی یک نوع اختلال هورمونی و یا روانی است. همینطور بسیاری از خانواده ها برای " مداوای همجنسگرایی" فرزند خود او را به روانکاو و پزشک مراجعه می دهند. روانشناسان و روانکاوان و پزشکان با سواد بخوبی می دانند که همجنسگرایی اختلال هورمونی و یا روانی نیست و این را در مطب های خود به کسانی که به آنها مراجعه می کنند، گوشزد می کنند. ولی این کافی نیست. اعلام صریح مواضع در قالب بیانیه و در روزنامه ها و خط بطلان کشیدن بر این تصور غلط عمومی نه تنها در خدمت مقابله با هموفوبیا است بلکه در جهت اصلاح فرهنگ عمومی جامعه تاثیر وافری دارد. بهرحال بسیاری از مردم به اشتباه با استناد به روانشناسی دیدگاه منفی خود در باره همجنسگرایی و همجنسگرایان را تنظیم کرده اند پس روانشناسان ما وظیفه اخلاقی ، اجتماعی و فرهنگی دارند که حداقل برداشتها و تصورات رایج غلط از اصول و دانش رشته خود (روانشناسی و پزشکی) را اصلاح کنند. چنین اقدامی میتواند در باز شدن بسیاری از اذهان کمک کند.
همجنسگرایی هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگها نداشته است
همجنسگرایان بعنوان یک اقلیت اجتماعی و در حاشیه نگه داشته شده، هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگ کشور خود نداشته و ندارند. اگر مسئولیتی باید متوجه کسی شود قبل از هر چیز این مسئولیت بعهده سیاستمداران و برنامه ریزان اقصادی و فرهنگی است.
هر کسی باید سئوالاتی از خود بپرسد:
از چه می ترسم؟ اینکه اگر از همجنسگرایان حمایت کنم ممکن است خودم را به همجنسگرایی متهم کنند؟ همین ترس تا چه اندازه دیگر ابعاد زندگی ام را در بر گرفته؟
چه چیزی مرا از کنار گذاشتن نقش های اعطایی در مورد زن بودن و یا مرد بودن باز نگه می دارد؟ ماندن در چارچوب توقعات اجتماعی فعلی چه تاثیری در زندگی خودم داشته است؟ آیا شکل دیگری هم میتوان رفتار کرد؟
در کودکی و نوجوانی چگونه تصوراتی از زن بودن و مرد بودن توسط دیگران در ذهن من کاشته شده؟ آیا این تصورات درست بودند/هستند؟ این تصورات تا چه اندازه در محدود بودن خود من در زندگی خصوصی و اجتماعی و خانوادگی مؤثرند؟
چه چیزی مرا از ابراز عشق و دوستی به آن جنسی که خود میخواهم محروم می کند؟
چه چیزی مرا از موضع گیری صریح و علنی در دفاع از حقوق همجنسگرایان باز می دارد؟
اگر خودم همجنسگرا بودم و یا نقش های ظاهری یک دگرجنسگرا را بازی نمی کردم چه تفاوتی در زندگی شخصی احساس می کردم؟
همجنسگرایان هم بشر هستند چرا در دفاع از حقوق بشر و دمکراسی، آنها را مد نظر قرار نمی دهم؟
سعی کن که یک لحظه بدون توجه به وضعیت فرهنگی، خانوادگی و سیاسی حاکم، به عمیق ترین احساس خود در تنهایی اعتراف کنی.
بیاد داشته باش که ترسی که در ذهن داری (از اینکه مبادا دیگران بفهمند یا چه اتفاقی ممکن است بیفتد) خیلی بزرگتر از ترس واقعی است.
سعی کن بر ترس اینکه حمایت از یک گروه سرکوب شده ممکن است خود تو را هم قربانی کند، غلبه کنی.
چه راهکاری را باید در پیش گرفت:
. گروهی از افراد همفکر خود پیدا کن و یک تشکل کوچک همفکر و حمایتی برای هم بوجود آورید یا اگر گروهی را می شناسی به آن ملحق شو. قرار ملاقات گروهی تعیین کنید که مثلآ هفته ای یا دو هفته ای یکبار دور هم جمع شده و در باره هموفوبیا، مسائل جنسی ، زندگی خصوصی انسانها، محرومیت جنسی در جامعه و...... با هم صحبت و تبادل نظر کنید. اگر کتاب یا نوشته خوبی سراغ دارید آن را به هم برسانید و در مورد موضوع آن بحث و گفتگو کنید. ممکن است بعد از مدتی افراد جدیدی را برای ورود به گروه خود انتخاب کنید یا هر کدام از شما خود یک گروه جدید بوجود آورد. در خانواده ، جمع های همکلاسی و همکاران مسائل را مطرح کن. از مواجه شدن با تهمت و متلک پرانی دیگران واهمه نداشته باش. بعد از آنکه به دانش تو اگاه شدند، به حرفهایت گوش می دهند. اگر امکان برگزاری کارگاهی برای سخنرانی یا بحث و گفتگو داری، برای تحقق آن اقدام کن. یا اگر امکان نوشتن مطلب و مقاله در سایت یا روزنامه ای را داری، کوتاهی نکن. همه اینکارها در پخته تر شدن خودت و کسب تجربه کمک زیادی می کند و معنی جدیدی به زندگی ات می دهد.
جدیت در عمل:
از بحث و گفتگو با اطرافیان در باره هموفوبیا و حقوق اقلیتهای جنسی واهمه نداشته باش. نشان بده که در مواضع و دیدگاه خود جدی هستی. گاهی اوقات افراد در ظاهر تمایلی به بحث جدی در اینباره ندارند وبا شوخی و جوک از کنار قضیه رد می شوند. در اکثر مطلق موارد اینگونه افراد از هیچ گونه دانش و اطلاعات جنسی برخوردار نیستند و از این می ترسند که با وارد شدن در بحث کم دانشی اشان بروز کند. بدون آنکه قضیه را به رخ آنها بکشانی، صبور باش و با متانت مسائل را توضیح بده. به آنها بگو که اگر سئوالی یا ابهامی دارند میتوانند از تو بپرسند. اگر طرف تحصیل کرده است بگو که یک تحصیلکرده باید حداقل دانش و اطلاعات جنسی را داشته باشد یا بدون شناخت قضاوت نکند. مجلات و کتابهایی که سراغ داری را به طرف معرفی کن.و هر ابتکار دیگری که خود بهتر می دانی.
این ایده که افکار تو هیچ تآثیری در این اجتماع ندارد و نخواهد داشت، را قبول نکن. همه ما با این بهانه از جانب دیگران برخورد داشته ایم که ما کاری نمی توانیم بکنیم یا افکار و گفته های ما عملی نیستند. مقابله با هموفوبیا یعنی نفی سرکوب بخشی از انسانها است که بشکل دیگری احساس می کنند و مهمتر از ان چنین اقدامی از جا خوش کردن هیولای هموفوبیا در جان خودت جلوگیری می کند. با نفی علنی هموفوبیا خود را در سرکوب فرهنگی بخشی از هموطنانت شریک نمی کنی.
ترسی از این نداشته باش که مثلآ بگویی: " من می دانم که ممکن است خیلی ها با من مخالف باشند اما این اعتقاد و باور من است که....
و یا: " به اعتقاد من تبعیض نسبت به همجنسگرایان غلط است." و یا : " به اعتقاد من همجنسگرایان باید آزادی داشته باشند و در کشور قانونی شوند." یا " من با اعدام و سرکوب همجنسگرایان مخالف هستم چرا که......"
و یا : فکر نمی کنی که هر انسانی باید آزاد باشد که به هر کسی که خودش دوست دارد عشق بورزد؟ من که اینطور فکر می کنم."
قضیه و داستان خودت را به دیگران تعریف کن؛ اینکه قبلآ چگونه فکر می کردی، چی شد که با هموفوبیا و مضرات آن آشنا شدی، اینکه فاصله گرفتن از هموفوبیا چه تاثیر مثبتی در زندگی خودت داشته.
بر برابری ارزش انسانها فارغ از احساس و گرایش جنسی اشان تآکید کن.
فراموش مکن که:
همه افرادی که با آنها صحبت می کنی به تو روی خوش نشان نخواهند داد. بعضی ها علاقه و توجه نشان می دهند چون دوست دارند که چیزهای تازه و جدید یاد بگیرند. اما بعضی ها آنچنان غرق تعصبات و پیش داوری خود هستند که حرفهایت تاثیری در آنها نخواهد داشت. پس توقع مناسب از برخورد دیگران داشته باش تا بعدآ دلسرد نشوی.
حالا وقت عمل و تجربه است. موفق باشی.
تاریخچه همجنسگرایی :
تاریخچه ی همجنسگرایی در انسان ها عمری به درازای تاریخ بشر دارد و باز میگردد به مراحل تکامل و دوران انسانهای اولیه که از لحاظ فیزیکی و شکل ظاهری با انسانهای امروزی نیز متفاوت بوده اند .
مهد همجنسگرایی در جهان :
میتوان گفت مهد همجنسگرایی در جهان کشور دانمارک است چرا که پس از سالها مبارزه همجنسگرایان علیه دیکتاتوری در جهان، اولین مجله درباره همجنسگرایی در دانمارک به چاپ رسید، اولین گروه متشکل همجنسگرایان در جهان در کشور دانمارک شکل گرفت و قانون ثبت ازدواج همجنسگرایان برای اولین بار در دانمارک تصویب گردید.
روانشناسی همجنسگرایان :
روانشناس آلمانیMaria Benkert در اواخر قرن 19 برای اولین بار تمایل جنسی مردان به هم جنسانشان را مطرح کرده است. در این نوشتار و سایر مدارک موجود در یونان باستان و امپراطوری رُم گرایش جنسی به هم جنسان وجود داشته و در برخی موارد حتی مورد قبول بوده است. دیوژن درباره ژنرال و سیاستمدار آتنی قرن پنجم قبل از میلاد میگوید: Alcibiades بقدری زیبا بود که در نوجوانی مردها را از زنانشان می ربود و در بزرگسالی زنان را از مردانشان.
در ابتدای قرن بیستم، مباحثی نظری پیرامون تحلیل روانی درگرفت که ادعا میکرد در همهٔ افراد طی نمو روانی، دوجنس گرایی به وجود میآید. مطالعات عددی آلفرد کنزی در سال ۱۹۴۰ و همچنین دکتر فریتز کلین در سال ۱۹۸۰ تأیید کنندهٔ این نظریات بودند.
مطالعات تازه که با چاپ کتابهای آلفرد کنزی با نامهای «رفتارهای جنسی انسان مذکر»و «رفتارهای جنسی انسان مؤنث» به نتایج مهمی منتهی شد، بیانگر این بود که اکثر مردم در مقاطعی دارای تجربیات و یا عواطف همجنس گرایانه بودهاند. پژوهشهای علمی معاصر ادعا میکنند که اکثریت جامعه انسانی تمایلات دوجنس گرایانه دارند. گرایش جنسی برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور میکنند یک متغیر گسسته نیست که به ۲ گروه «دگرجنس گرا»و «همجنس گرا» تفکیک شود، بلکه متغیری پیوستهاست که خصوصیات مابین این گروهها را نیز داراست. گزارشات «کنزی» نشان میدهند که حدود ۴ درصد از بالغین امریکایی برای تمام عمر منحصراً همجنس گرا هستند و حدود ۱۰ درصد نیز در مقاطعی از زندگی رفتارهای همجنس گرایانه بروز دادهاند. با این حال درصد افرادی که به طور برابر با هر دو جنس رابطه دارند کمتر از میزان مورد انتظار است. این میتواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور میکند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی را از قبیل «همجنس گرا» یا «دگرجنس گرا» بپذیرند.
کنزی، به همراه فعالان گروههای LGBTبر جنبههای تاریخی و سیالیت گرایشهای جنسی تأکید میکرد. مطالعات کنزی همچنین نشان داد که گرایش جنسی در دوران حیات فرد در جهات مختلف رشد میکند و ندرتاً (و نه لزوماً) امکانات جذب شدن به جنسیت متفاوتی را فراهم میکند. بسیار نادر است که شخصی گرایشات جنسی خود را تغییر دهد و همچنین بعید است که این اتفاق نادر در صورت رخ دادن «داوطلبانه» باشد. اما گاهی تمایلات جنسی گسترش مییابند و یا دستخوش تغییر شده و جوهرهٔ متفاوتی پیدا میکنند. نظریه فراهنجار ایدههای «ساختار اجتماعی» را مرتبط با قضیه میداند و معتقد است باید به تمایلات جنسی تنها در چهارچوب تاریخی آن نگریست. در این نگاه، گرایش جنسی محصول تأثیرات جامعهاست و یک ویژگی تحت کنترل انسان و ارادهٔ او محسوب نمیشود. بیشتر روانشناسان با نتایج کلی آزمایشات کنزی موافقند و به رشتهٔ پیوستهٔ تمایلات جنسی عقیده دارند، که در آن افراد کاملاً همجنس گرا و کاملاً دگرجنس گرا در دو انتهای بردار و اقلیت قرار دارند و اکثریت را دوجنس گرایان تشکیل میدهند. بعلاوه تقریباً همهٔ روانشناسان هم عقیدهاند که گرایش جنسی در سنین پایین شکل میگیرد و به طور ارادی قابل تغییر نیست.
البته بعضی دیگر از تحقیقات اسلوب کاری کنزی را زیر سؤال میبرند و نتایج این آزمایش را در برآورد تعداد همجنس گرایان و دگرجنس گرایان اغراق آمیز میدانند. آنها دلیل خود را انتخاب افراد نامناسب برای تحقیق (که شامل همجنس گریان و زندانیهایی که بعضاً متهم به تجاوزهای جنسی بودهاند میشود) بیان میکنند. به هر حال نظریات کنزی در رابطه با «رشته پیوستهٔ تمایلات جنسی» هنوز مورد قبول است و با یافتههای تحقیقات زیست شناسی انجام شده بر تفاوتهای ساختاری مغز افراد و حیوانات دارای گرایشات جنسی مختلف سازگاری دارد.
همجنسگرایی در حیوانات و رد برخی ادعا ها در این باره :
برای نشان دادن تناقض کسانی که به ظاهر با استناد به طبیعت به رد همجنسگرایی می پردازند، لازم می آید.در طبیعت و در بین حیوانات و جانوران چیزی به اسم ناموس و یا حس شرم وجود ندارد و بسیاری از انواع جانوران هستند که با خواهر، برادر و فرزندان خود علنآ و در پیش چشمان دیگران به انجام عمل سکس مبادرت می ورزند. در حالی که اگر فردی انسانی چنین کاری انجام دهد اخلاق اجتماعی و قانون عمل او را ” حیوانی” تفسیر کرده و محکوم می کنند. بعبارت دیگر اعتقاد بر این است که رفتار و منش و روابط جنسی و اشکال سکس انسانها نباید مثل حیوانات باشد. حال اگر کسی ادعا کند که چون رفتار حیوانات غریزی است و بر اساس رفتار طبیعی با هم معاشرت یا سکس دارند و بر همین اساس محدودیت های اخلاقی در عرصه سکس در اجتماع انسانها غیر طبیعی است، گوش شنوایی برای منطق خود نخواهد یافت هر چند استدلالش قوی باشد. اما مخالفان اقلیتهای جنسی وقتی به موضوع همجنسگرایی می رسند اختلاف انسان و حیوان را بکلی فراموش کرده و “طبیعت گرا” می شوند و استدلال می کنند که چون این پدیده در حیوانات وجود ندارد؟؟؟!! پس نتیجتآ همجنسگرایی صرفآ یک پدیده در بین انسانهای ” منحرف از قاموس طبیعت” و در نتیجه غیر طبیعی است.!!این دوگانگی استناد به حیوانات و طبیعت یعنی گاهی اشتیاق به مقایسه انسان و حیوانات و گاهی دوری گزینی از رفتار حیوانی را مخالفان همجنسگرایی چگونه توضیح می دهند؟؟یک ساده نگر ممکن است به داشتن عقل و مغز و قدرت تفکر انسان اشاره کند ولی این جواب قانع کننده نیست. مثلآ چرا بعضی از ادیان و فرهنگ ها صرفآ حق چند همسری به مردان را می دهند ولی به زنان نمی دهند؟ در حالی که بعضی از حیوانات که به جفت گیری با تعداد زیادی می پردازند، اصلآ جفت ثابت ندارند و نوع ماده آن حیوان هم از همان حق برخوردار است. مثال دیگر اینکه طبیعت ( یا خداوند) قدرت جنسی حیوانات را فصلی تعیین کرده طوری که در فصل و ماههای خاصی از سال تحریک جنسی می شوند در حالی که در انسان از سن بلوغ تا آخر عمر ادامه دارد و حتی زنی که آبستن هم هست باز شهوت و نیروی جنسی او بیدار می ماند و قادر به انجام عمل سکس است. اینجاست که می بینیم توسل به بهانه غیر طبیعی بودن همجنسگرایی تا چه اندازه بی رنگ است. اما خیال ” طبیعت گرایان” راحت باشد؛ همجنسگرایی در بین حیوانات هم دیده می شود.
همجنسگرایی و مذهب :
تمام مذاهب سامی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) با همجنس گرایی به طور علنی مخالفند اما برخی مسیحیان در این زمینه نظرات ضد و نقیضی دارند چنان که برخی کلیساها عقد آنان را میبندد و برخی آنان را مطرود میدانند و حتی تعدادی از کشیشان کلیساها خود همجنسگرا هستند البته در همه مذاهب اسلامی هم این قانون جاری نیست و به عنوان مثال درمیان پیروان مالکی که یکی از چهار مذهب مهم اهل تسنن است، داشتن رابطه بین دو مرد چنانچه یکی از آنان مردی آزاد ودیگری غلامش باشد، اشکال شرعی ندارد.
قوانین کشور ها و حقوق همجنسگراها :
اکثر کشورهای اروپا در عین به رسمیت شناختن همجنس گرایی قوانین خاصی نیز برای آنها تدوین کرده و یا در حال انجام آن هستند. برای مثال قانون ازدواج همجنسگرایان در بلژیک در سال ۲۰۰۳ تصویب شد.
در اکثر ایالتهای آمریکا همجنس گرایان دارای مشروعیت بوده حتی دارای قوانین ازدواج هستند. رئیس جمهور قبلی آمریکا، جرج دبلیو بوش، تلاشهایی برای محدود کردن ازدواج همجنسگرایان به عمل آورد که مورد انتقاد قرار گرفت.
و در اکثر کشورهای خاور میانه و آفریقایی به دلیل قوانین اسلامی با همجنسگرایان برخورد میشود.
همجنسگرایی و حقوق بشر :
تلاش های تمامی سازمانهای همجسنگرایان در سراسر جهان بر این است که ماده ها و بند هایی را در قوانین حقوق بشر به نفع همجنسگرایی بگنجانند.
در باره ی بیماری هموفوبیا ی اجتماعی :
فهرست مطالب:
--مقدمه
--عمق و ریشه هموفوبیا را بشناسیم
--هموفوبیا را توجیه نکنیم
--چه راهکاری را باید در پیش گرفت
هموفوبیا
Homophobia
تشخیص بیماری و راه علاج
هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.
اشاره: 17 ماه مه میلادی ( 27 اردیبهشت) روز جهانی مقابله با هموفوبیا است. ایده برگزاری چنین روزی در سال گذشته شکل گرفت و پارسال در چنین روزی در بسیاری از کشورهای جهان ، مناسبت ها، اعتراضات و مراسمی برگزار شدند. چنین به نظر می آید که امسال روز جهانی مقابله با هموفوبیا بشکل گسترده تری برگزار شود. بهمین مناسبت ویژه نامه این شماره ماها را به همین موضوع اختصاص داده ایم و امیدواریم که خوانندگان به هر شکلی که امکانش را دارند در آشنایی جامعه و محیط اطراف خود با هموفوبیا بکوشند و در زدودن این عارضه کمک کنند.
مقدمه:
هموفوبیا از دو کلمه " هموسکشوال" و " فوبیا" گرفته شده است.
Homo
به همجنسگرایان و همجنسگرایی اشاره دارد.
و
Phobia
بمعنی ترس و واهمه، که به وضعیت روانی فرد اشاره دارد
پس هموفوبیا بمعنی ترس از همجنسگرایی و همجنسگرایان. و همچنین ترس از همجنسگرا شدن. اما مفهوم آن بیشتر از اینها است.
اصطلاح هموفوبیا بمعنی خشم و نفرت نسبت به همجنسگرایان، گریز از همجنسگرایی و بی ارزش و بی اعتبار دانستن گرایش جنسی به همجنس، ترس از همجنسگرایان، پیش داوری و تعصب نسبت به انسانهایی که همجنسگرا هستند، بی میلی برای بدست آوردن شناخت درست و علمی در باره پدیده همجنسگرایی و پافشاری بر تعصبات و پیشداوری به ارث رسیده در باره همجنسگرایی است.
هموفوبیا وضعیتی است که در اکثر اجتماعات بشری ریشه ای عمیق دارد و بر انسانهایی که در چارچوب هنجارهای فرهنگی حاکم نمی گنجند، ستم زیادی وارد می کند.
در اصل هموفوبیا مشکل خود همجنسگرایان نیست بلکه یک عارضه روانی است که در بین غیر همجنسگرایان دیده می شود و در جوامعی همچون کشور خود ما بدلیل ممنوعیت همجنسگرایی و عدم اطلاع رسانی در باره آن، عارضه هموفوبیا دامنگیر خود همجنسگرایان هم می شود.اما نتائج حاصله از آن بطور مستقیم زیانهای زیادی را بر همجنسگرایان وارد می کند، از غیر قانونی اعلام کردن آنها تا سرکوب فرهنگی ،خانوادگی و اجتماعی. تا ترسی که از این ناحیه در روان جمعی جامعه ایجاد می شود و حتی خود همجنسگرایان را به نفی و انکار گرایش جنسی خود وا می دارد.
هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.
برای اینکار مهمترین مسئله
شناخت هموفوبیا است.
هموفوبیا در اصل ترس درونی فرد از نزدیک شدن به جنسیت خود می باشد بدون توجه به اینکه چنین فردی حامل کدام گرایش جنسی است. این هسته اصلی پرورش فرهنگی در جامعه است.
ترس و گریز از همجنسگرایان، ترس از همجنسگرایی، ترس از اینکه مبادا کسی فکر کند من نوعی همجنسگرا هستم، ترس از برقراری رابطه عاطفی با همجنس. همه اینها اشکال مختلف هموفوبیا هستند.
هموفوبیا به افکار، رفتار و برخوردهای ویرانگر می انجامد.
افرادی که خود را دگرجنسگرا می دانند، با تعصب و بر اساس قضاوتهای از پیش تعیین شده با همجنسگزایان برخوردمی کنند و حتی به خود اجازه می دهند که آنها را تحقیر کنند، کتک بزنند، مورد آزار و اذیت و حتی مورد سوء استفاده قرار دهند. یک پسر جوان ممکن است به خود حق دهد که همکلاسی و یا برادر و یا پسر محله که رفتار " مردانه" ندارد را بی خود و بی جهت زیر مشت و لگد بگیرد یا او را تحقیر کند یا سرکوفت بزند. این بروز همان چیزی است که آن را سکسیسم می نامند. یعنی چون یک نفر در چارچوب تعریف جامعه از رفتار مردانه و زنانه و شکل " ایده آل" مورد نظر فرهنگ اجتماعی نمی گنجد، پس سزاوار تحمل سختی و تحقیر و توهین و بی ارزشی است. این برخورد علاوه بر سکسیسم، نوعی نژاد پرستی هم هست.
هموفوبیا به ترس افراد از بیرون گذاشتن پای خود از چارچوب نرمهای موجود اجتماعی در مورد نقش جنسی و رفتار جنسی منجر می شود. تا جایی که حتی اگر کسی همجنسگرایی را هم قبول کرده باشد باز از اینکه یکی از افراد خانواده خود همجنسگرا باشد، ناراحت می شود و در بهترین حالت طرف را به پنهان کردن گرایش خود تشویق می کند. یا اگر در جمعی باشد که بر علیه همجنسگرایان صحبت می شود از اظهار نظر و اعلام مواضع خود طفره می رود مبادا که دیگران فکر کنند خود او همجنسگرا است و رفتار دیگری با او در پیش بگیرند.
بسیاری از دگرجنسگرایان تمایلی به دفاع از حقوق انسانی افراد همجنسگرا ندارند.حتی اگر همجنسگرایی را قبول داشته باشند، این هم نوعی از هموفوبیا است. همین بی میلی حتی وقتی صحبت از حقوق برابر زنان هم می شود، باز هم در میان بعضی از مردان دیده می شود
همجنسگرایان و دیگر افراد اقلیتهای جنسی در پروسه رشد و تربیت خود در خانواده و جامعه، ترس اجتماعی از همجنسگرایی و مختصات آن ( هموفوبیا) را درونی می کنند. این باعث می شود که عارضه روانی هموفوبیا در ذهن و روان خود آنها ریشه عمیقی زده، آنها را در امر پذیرش گرایش جنسی خود و کنار آمدن با آن دچار مشکل می کند.
هموفوبیا فرهنگی یک دست، خالص و تمام عیار دگرجنسگرایانه را تبلیغ، معرفی و جا می اندازد و سیستمی با اعتبار خود تعریف کرده بر اساس تبعیض، پیشدواوری و نابرابری بنا می نهد که اساس آن را مزیت بخشی به انسانهایی که تنها در چارچوب باورهای فرهنگی حاکم می گنجد، ترسیم می کند، لذا پیشداوری و تبعیض و سرکوب و نادیده گرفتن حق دیگران امری عادی و طبیعی قلمداد می شود.
هوفوبیا مسئله همجنسگرایان نیست اما دود آن بیشتر از همه به چشم آنها می رود
تعریف و تبیین همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی بعنوان مشکل اصلی راه علاج هموفوبیا نیست چرا که اینکار نوعی فرافکنی است و مشکل را در جایی بغیر از محل اصلی آن جستجو می کند.
هموفوبیا در واقع عارضه ناپسندی است که در روابط انسانها بروز می کند و دگرجنسگرایان را به موضع گیری منفی نسبت به همنوعان خود وامی دارد . از آنجا که هوموفوبیا تعصبات ذهنی افراد نسبت به همجنسگرایی و همجنسگرایان است، بهترین راه حل این مشکل و عارضه روانی همانا درمان آن در ذهنیت افراد است.
مهمترین کارکرد سرکوب و نفی همجنسگرایان همانا باور عمومی در باره نقش جنسی انسانها است که در هموفوبیا تجلی می یابد
یادمان باشد که ریشه و علت هر سرکوب و تبیعیضی آن نیست که در انظار عموم گفته می شود و دلایلی بی پایه برایش عنوان می کنند. جامعه و ساختارهای اجتماعی موجود انسانها را در چارچوب تعاریفی خشک و محدود نگه می دارد و " زن بودن" یا " مرد" بودن" را تنها در همان چارچوب محدود می خواهد. علاج هموفوبیا راه را برای ارائه تعاریف تازه تر و گسترده تری از زن، مرد و کلآ انسان می بندد و نقش باز دارنده دارد.
عمق و ریشه هموفوبیا را بشناسیم:
هموفوبیا از طریق ایجاد ترس آموزش داده می شود
هموفوبیا تنها اطلاع و آموزش دهی غلط فرهنگی ما در باره نقش های جنسی و گرایش جنسی نمی باشد؛ بلکه مهمتر از آن ترس و وحشتی است که که بر هر فردی که چارچوب نرم های فعلی را کنار می زند و از خط قرمز آن عبور می کند، تحمیل می شود، هم از طریق انواع فشارها و هم از طریق اثرات سوء و نتائج و ضررهایی که متوجه فرد میشود از جمله خشونت، تحقیر، ایزوله کردن، متهم کردن به غرب زدگی، اشاعه فرهنگ بیگانگان و... پس نرم ها و چارچوبهایی هستند که مقابله با هموفوبیا را بسیار مشکل می کنند تا ادامه آن را تضمین کنند. شناخت این نرم ها و ارزش های حافظ هموفوبیا در مقابله با آن بسیار مهم است.
این گونه برخوردها از جانب هر کسی ممکن است اعمال شود، از جانب خانواده، دوستان، همکاران، همکلاسیان، شخصیتهای معروف و...
غلبه بر ترس تنها راه مقابله با هموفقوبیا است
خلاص شدن از دست ترس و وحشت تنها از راه رورد رو شدن با ترس و وسایل و راههایی که ترس بر فرد غلبه کرده، امکان پذیر است.
غلبه بر ترس آسان نیست اما غیر ممکن هم نمی باشد. به این دلیل آسان نیست که با عواطف و احساست فرد تا حدودی عجین شده اند. بخصوص که در جامعه اهرم هایی هستند که انسانها را از رودر رو شدن با ترس خود بر حذر می دارند. تا مبادا ترس شکنی عادت شود و آنوقت چارچوبها و هنجارهای موجود فرو بریزند.
از لحظه تولد کودک، پدر، مادر و اطرافیان همه در مورد مرد، زن و مختصات و تعاریف ذهنی و فرهنگی خود در باره زن مرد و توقعاتی که از آنها دارند را با هزار زبان و فرم مختلف به کودک گوشزد می کنند و حتی جلو همسایه و بستگان آنها را دوباره به کودک بازگو می کنند،اسباب بازی که برای هر کدام می خرند، آرزوهای خود برای آینده او که مرتب گوشزد می کنند و.... همه در جا انداختن نقش ها و هنجارهای موجود در ذهن کودک تاثیر دارند و در آینده کار خلاص شدن از آنها،که در عمق ضمیر او جای گرفته اند، را با مشکل مواجه می سازد.
هموفوبیا توسط ساختار ها و مؤسسه های مختلف تبلیغ می شود
با نگاهی جدی و عمقی به ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیطی، مذهبی و آموزشی موجود میتوان متوجه شد که چگونه همه اینها هموفوبیا را تبلیغ و ترویج می کنند و با هزاران قانون و نرم نوشته و نانوشته، گذر از هموفوبیا را ناممکن کرده اند.
هموفوبیا اهرم و مکانیسم حفظ وضع فرهنگی موجود است و از اصلاح فرهنگی ممناعت می کند
حضور قوی هموفوبیا در جامعه و فرهنگ مردم، باعث می شود که انسانها به این فکر نکنند که واقعآ کی هستند و چه می خواهند، تعاریف موجود را مورد سئوال قرار ندهند. ادامه حضور در چارچوب هموفوبیا باعث می شود که افراد:
در کنار انسانهای دیگر که آنها هم هموفوبیا زده هستند، باقی بمانند.
خود را از فشار، ایزوله شدن، خشونت، تهدید و رد شدن توسط دیگران در امان نگه دارند و هزینه ای هم نمی پردازند.
آنها را از مقابله با هموفوبیای درون خود معاف می کند و در نتیجه از رودر رو شدن با خویشتن خویش و احساس و نیاز دورن خود، باز می مانند.
باعث می شود که راحتر فرافکنی کنند؛ یعنی مشکل ترس عمیق درونی خود را به همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی نسبت می دهند و آنها را مسئول ناهنجاریهای موجود معرفی می کنند.
ما هموفوبیا و تعاریف آن از نقش های جنسی را درونی می کنیم
بدون نقش های جنسی و استناد به تعاریف موجود آنها، انسانها شاید نتوانند خود و نقش جنسی خود را تعریف کنند. افراد قرنها است که با این تعاریف عادت و زندگی کرده اند. دست کشیدن از عادت نوعی ناامنی و ترس ایجاد می کند. پس کنار زدن هموفوبیا و تعاریف موجود از زن و مرد و نقش های مرسومی که از نظر فرهنگی و اجتماعی به هر کدام داده شده، باعث می شود که بسیاری از مردم در تعریف خود دچار سردرگمی شوند و نتوانند بگویند که کی هستند و چه می خواهند.
باید فرد و انسان را دوباره تعریف کرد و این کار آسانی نیست. اما اگر هموفوبیا آموزش داده شده است پس تعریف جدید از انسان هم میتواند آموزش داده شود.، اما چگونه:
هموفوبیا را توجیه نکنیم
عده ای بهانه تراشی می کنند که همیشه وضع چنین بوده یا بهانه می آورند که فرهنگ، جامعه و دین ما همجنسگرایی را نمی پذیرند. اولآهموفوبیا در همه تاریخ انسان وجود نداشته است و مهمتر از آن اینکه جامعه، دین و فرهنگ ما تافته جدا فافته ای از جوامع و فرهنگ های دیگر نیست. همین مشکلاتی که امروز همجنسگرایان کشور با آن دست بگریبان هستند، در جوامع دیگر هم وجود داشته است. اگر اینگونه بهانه توجیهی برای بی عملی خودمان باشد، بهتر است با خود صادق باشیم و با خواندن آیه های یآس دیگران را دلسرد نکنیم. اگر با تجارب جوامع دیگر آشنا نیستیم، در شماره های مختلف ماها میتوان به اندازه کافی اطلاعاتی در اینباره پیدا کرد که چگونه همجنسگرایان جوامع دیگر توانستند با تلاش و پشتکار و مبارزه سرنوشت خود را بدست گیرند.
فرهنگ و قضاوتهای هیچ جامعه ای از جمله جامعه خود ما ثابت نبوده و نیست. تغییر شرایط امکان دارد و بدون شک رخ خواهد داد اما سرعت تحولات بستگی به این دارد که چه تعداد از افراد از حاشیه نشینی و گوشه گیری بدر آیند و نیرو و امکانات خود در جهت تغییر شرایط بکار گیرند.
هیچ مذهبی ، در هیچ زمانی (از جمله اسلام )، هیچوقت قرائتی یکدست از احکام و اصول خود ارائه نداده است. امروز هم می بینیم که قرائت آقای مصباح یزدی با قرائت احمد قابل از قوانین و دستورات اسلام زمین تا آسمان فاصله دارد.
روانشناسان ، روانکاوان و پزشکان ما باید به مسئولیت خود عمل کنند
هر چند که تعداد زیادی از روشنفکران و افراد تحصیل کرده در کشور از زاویه گناه و آخرت با موضوع همجنسگرایی برخورد نمی کنند اما درصد بالایی از این افراد کماکان معتقدند که همجنسگرایی یک نوع اختلال هورمونی و یا روانی است. همینطور بسیاری از خانواده ها برای " مداوای همجنسگرایی" فرزند خود او را به روانکاو و پزشک مراجعه می دهند. روانشناسان و روانکاوان و پزشکان با سواد بخوبی می دانند که همجنسگرایی اختلال هورمونی و یا روانی نیست و این را در مطب های خود به کسانی که به آنها مراجعه می کنند، گوشزد می کنند. ولی این کافی نیست. اعلام صریح مواضع در قالب بیانیه و در روزنامه ها و خط بطلان کشیدن بر این تصور غلط عمومی نه تنها در خدمت مقابله با هموفوبیا است بلکه در جهت اصلاح فرهنگ عمومی جامعه تاثیر وافری دارد. بهرحال بسیاری از مردم به اشتباه با استناد به روانشناسی دیدگاه منفی خود در باره همجنسگرایی و همجنسگرایان را تنظیم کرده اند پس روانشناسان ما وظیفه اخلاقی ، اجتماعی و فرهنگی دارند که حداقل برداشتها و تصورات رایج غلط از اصول و دانش رشته خود (روانشناسی و پزشکی) را اصلاح کنند. چنین اقدامی میتواند در باز شدن بسیاری از اذهان کمک کند.
همجنسگرایی هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگها نداشته است
همجنسگرایان بعنوان یک اقلیت اجتماعی و در حاشیه نگه داشته شده، هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگ کشور خود نداشته و ندارند. اگر مسئولیتی باید متوجه کسی شود قبل از هر چیز این مسئولیت بعهده سیاستمداران و برنامه ریزان اقصادی و فرهنگی است.
هر کسی باید سئوالاتی از خود بپرسد:
از چه می ترسم؟ اینکه اگر از همجنسگرایان حمایت کنم ممکن است خودم را به همجنسگرایی متهم کنند؟ همین ترس تا چه اندازه دیگر ابعاد زندگی ام را در بر گرفته؟
چه چیزی مرا از کنار گذاشتن نقش های اعطایی در مورد زن بودن و یا مرد بودن باز نگه می دارد؟ ماندن در چارچوب توقعات اجتماعی فعلی چه تاثیری در زندگی خودم داشته است؟ آیا شکل دیگری هم میتوان رفتار کرد؟
در کودکی و نوجوانی چگونه تصوراتی از زن بودن و مرد بودن توسط دیگران در ذهن من کاشته شده؟ آیا این تصورات درست بودند/هستند؟ این تصورات تا چه اندازه در محدود بودن خود من در زندگی خصوصی و اجتماعی و خانوادگی مؤثرند؟
چه چیزی مرا از ابراز عشق و دوستی به آن جنسی که خود میخواهم محروم می کند؟
چه چیزی مرا از موضع گیری صریح و علنی در دفاع از حقوق همجنسگرایان باز می دارد؟
اگر خودم همجنسگرا بودم و یا نقش های ظاهری یک دگرجنسگرا را بازی نمی کردم چه تفاوتی در زندگی شخصی احساس می کردم؟
همجنسگرایان هم بشر هستند چرا در دفاع از حقوق بشر و دمکراسی، آنها را مد نظر قرار نمی دهم؟
سعی کن که یک لحظه بدون توجه به وضعیت فرهنگی، خانوادگی و سیاسی حاکم، به عمیق ترین احساس خود در تنهایی اعتراف کنی.
بیاد داشته باش که ترسی که در ذهن داری (از اینکه مبادا دیگران بفهمند یا چه اتفاقی ممکن است بیفتد) خیلی بزرگتر از ترس واقعی است.
سعی کن بر ترس اینکه حمایت از یک گروه سرکوب شده ممکن است خود تو را هم قربانی کند، غلبه کنی.
چه راهکاری را باید در پیش گرفت:
. گروهی از افراد همفکر خود پیدا کن و یک تشکل کوچک همفکر و حمایتی برای هم بوجود آورید یا اگر گروهی را می شناسی به آن ملحق شو. قرار ملاقات گروهی تعیین کنید که مثلآ هفته ای یا دو هفته ای یکبار دور هم جمع شده و در باره هموفوبیا، مسائل جنسی ، زندگی خصوصی انسانها، محرومیت جنسی در جامعه و...... با هم صحبت و تبادل نظر کنید. اگر کتاب یا نوشته خوبی سراغ دارید آن را به هم برسانید و در مورد موضوع آن بحث و گفتگو کنید. ممکن است بعد از مدتی افراد جدیدی را برای ورود به گروه خود انتخاب کنید یا هر کدام از شما خود یک گروه جدید بوجود آورد. در خانواده ، جمع های همکلاسی و همکاران مسائل را مطرح کن. از مواجه شدن با تهمت و متلک پرانی دیگران واهمه نداشته باش. بعد از آنکه به دانش تو اگاه شدند، به حرفهایت گوش می دهند. اگر امکان برگزاری کارگاهی برای سخنرانی یا بحث و گفتگو داری، برای تحقق آن اقدام کن. یا اگر امکان نوشتن مطلب و مقاله در سایت یا روزنامه ای را داری، کوتاهی نکن. همه اینکارها در پخته تر شدن خودت و کسب تجربه کمک زیادی می کند و معنی جدیدی به زندگی ات می دهد.
جدیت در عمل:
از بحث و گفتگو با اطرافیان در باره هموفوبیا و حقوق اقلیتهای جنسی واهمه نداشته باش. نشان بده که در مواضع و دیدگاه خود جدی هستی. گاهی اوقات افراد در ظاهر تمایلی به بحث جدی در اینباره ندارند وبا شوخی و جوک از کنار قضیه رد می شوند. در اکثر مطلق موارد اینگونه افراد از هیچ گونه دانش و اطلاعات جنسی برخوردار نیستند و از این می ترسند که با وارد شدن در بحث کم دانشی اشان بروز کند. بدون آنکه قضیه را به رخ آنها بکشانی، صبور باش و با متانت مسائل را توضیح بده. به آنها بگو که اگر سئوالی یا ابهامی دارند میتوانند از تو بپرسند. اگر طرف تحصیل کرده است بگو که یک تحصیلکرده باید حداقل دانش و اطلاعات جنسی را داشته باشد یا بدون شناخت قضاوت نکند. مجلات و کتابهایی که سراغ داری را به طرف معرفی کن.و هر ابتکار دیگری که خود بهتر می دانی.
این ایده که افکار تو هیچ تآثیری در این اجتماع ندارد و نخواهد داشت، را قبول نکن. همه ما با این بهانه از جانب دیگران برخورد داشته ایم که ما کاری نمی توانیم بکنیم یا افکار و گفته های ما عملی نیستند. مقابله با هموفوبیا یعنی نفی سرکوب بخشی از انسانها است که بشکل دیگری احساس می کنند و مهمتر از ان چنین اقدامی از جا خوش کردن هیولای هموفوبیا در جان خودت جلوگیری می کند. با نفی علنی هموفوبیا خود را در سرکوب فرهنگی بخشی از هموطنانت شریک نمی کنی.
ترسی از این نداشته باش که مثلآ بگویی: " من می دانم که ممکن است خیلی ها با من مخالف باشند اما این اعتقاد و باور من است که....
و یا: " به اعتقاد من تبعیض نسبت به همجنسگرایان غلط است." و یا : " به اعتقاد من همجنسگرایان باید آزادی داشته باشند و در کشور قانونی شوند." یا " من با اعدام و سرکوب همجنسگرایان مخالف هستم چرا که......"
و یا : فکر نمی کنی که هر انسانی باید آزاد باشد که به هر کسی که خودش دوست دارد عشق بورزد؟ من که اینطور فکر می کنم."
قضیه و داستان خودت را به دیگران تعریف کن؛ اینکه قبلآ چگونه فکر می کردی، چی شد که با هموفوبیا و مضرات آن آشنا شدی، اینکه فاصله گرفتن از هموفوبیا چه تاثیر مثبتی در زندگی خودت داشته.
بر برابری ارزش انسانها فارغ از احساس و گرایش جنسی اشان تآکید کن.
فراموش مکن که:
همه افرادی که با آنها صحبت می کنی به تو روی خوش نشان نخواهند داد. بعضی ها علاقه و توجه نشان می دهند چون دوست دارند که چیزهای تازه و جدید یاد بگیرند. اما بعضی ها آنچنان غرق تعصبات و پیش داوری خود هستند که حرفهایت تاثیری در آنها نخواهد داشت. پس توقع مناسب از برخورد دیگران داشته باش تا بعدآ دلسرد نشوی.
حالا وقت عمل و تجربه است. موفق باشی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر